این رینگتون مبایل ما هم درس نشد که نشد...ولی خیالی نیس...یکی از دوستای عزیزم که عاشق مبایل هستن قرار شده برام مموری کارد بفرستن...دمشون گرم...
وقتی نشستم فک کردم دیدم خداوکیلی من تنها کسی تو خانواده هستم که بقول دندون مدرک معمولی دارم...دختر عموها دکتر...پسر عمه استاد دانشگاه...پسرعموها مهندس...ببعی هم که داره دکتر میشه...اینجا لیسانس به مفت خدا نمیارزه...یا باید دکترا داشته باشی یا اینکه زرنگ باشی و بیزینس خودتو داشته باشی..که برای داشتن هردوش باید از هفت خان رستم بگذری...حال تازه میفهم که چرا بعضی دخترای جوون میرین زن مردای چلمن پیر پولدار میشن..اخه یه جورایی عشق ازبین رفته و همه یا دنبال پولن یا...
امروز با دندون یه عالمه راهو با اتوبوس رفتیم که... برای ببعی که همیشه ویار داره الوچه بخریم...
خداییش این ایرانیا خیلی زرنگن...همه این الوچه ها رو از ایران میارن وروبعضیاشون مارک شرکت خودشونو میزنن..
تو اتوبوس یه خانوم ترک نشسته بود که روی بازوش پرچم ترکیه رو خالکوبی کرده بود...خیلی خوشم اومد از کارش...دندون میگه تو که مدتهاس میشینی نقشه میکشی که چه خالکوبی رو بکنی بیا مث این خانومه پرچم ایرانو خالکوبی کن...گفتم چشممممممم....دیگه هرکیم ندونه من ایرانیم با این پرچمه دیگه۱۰۰٪ مطمعن میشه...