تنبیه لفظی....

دیدم خیلی دارم پول خرج غذا میکنم گفتم یه امروز وخونه بمونم و  عدسی بخورم...اونم عدسی که با جو قاطی شده بود... چشمتون روز بد نبینه....اومدم صواب کنم کباب شدم و تا ظهر از دل درد بخودم پیچیدم...

 

خدا رو هزار مرتبه شکر امروزم استادم نیومده بود... عوضش دو نفر دیگه از اونا که سر هر چی میشه خودشونو میندازن وسط میدون که بگن ما هم خری هستیم  اومده بودن سر کلاسمون فضولی...با اومدنشون قرار تقلب به تعویق افتاد...حال بماند که مری  کچلمون کرد بس که مث زنبور دم گوشمون وزید که وایسید این یارو بره با هم امتحانو بدیم....یارو نرفت اما ما شروع امتحان رو یه نیمچه تقلبی کردیم...  بعد یمن و مری که پیش هم بودن با همکاری هم امتحانو تموم کردن... فقط من مونده بودم که هنوز امتحان و نداده بودم ... اونم بخاطر این که اومدم خیر سرم قبل از امتحان جزوه هارو  دوره کنم...( که نکردم)...

در عوض تا بچه های خودشیرین امریکایی رفتن ناهار تند تند شروع کردیم با مری و یمن امتحان منو دادن...و امتحان ۱ ساعته در عرض ۵ دقیقه با موفقیت به پایان رسید...

 

 

 

این عکس (جای) منه....البته جای من روبروی اینجا بود... اما چون میزش خراب بود جامو  با اینجا که جای یه خانوم امریکایی بود عوض کردم... حال کی اهمیت میده که  بهش برخورد...

 

 

و اینم همکلاسیها... بنفشه که گل گلاب طناز خانوم...اون یکی بنفشه یمن که خیلی باهوشه با شوهرش وقتی ۱۶ سالش بوده ازدواج کرده (فقط برا اینکه بیاد امریکا)...بغلیش مری خانومه که همیشه حرفای بیناموسی میزنه و دستیار بنده موقع تقلبه.... اقا هم که لسلی هستن که یکم مشنگ تشریف دارن و همیشه از همه چی عقب هستن...

 

امروز همون دوتا که اومده بودن کلاسمون منو بردن بیرون با کمال بی ادبی گفتن که از مدل لباس پوشیدن من خوششون نمیاد و  اگه دفعه دیگه  این لباسارو بپوشم باید برا همیشه با بانکه الوداع کنم...و این برخوردشون خیلی به من برخورد چون من خیلی خیلی ساده رفته بودم و دخترای دیگه هف قلم ارایش داشتن و لباسای صد بدتر از من پوشیده بودن...

 

اینها لباسایی هس که نمیشه پوشید...

 

 

لباس بی استین...دامن بلند و بدون جاکت (منظور از جاکت کت است)...بلوز و کت بدون کروات...بلوز و شلوار بدون کت و کروات...صندل پاشنه کوتاه...هر نوع چکمه...کت و دامن بالای زانو...کت و شلوار و کروات بدون کت...بلوز و شلوار بدون کت...بلوز و دامن بدون کت...کفش جلو و پش باز...کفش راحتی...

 

حال چیزایی که میشه پوشید....

 

 

کت و شلوار و کروات...کت و شلوار... کت و شلوار و کروات...کروات...کفش مهمونی مردونه...کفش ضایع دهاتی پاشنه کوتاه زنونه ( که نیمه قبوله نه کاملا قابل قبول)...کت و دامن زنونه که دامنش پایین زانو باشه... کت و شلوار...کت و شلوار... کت و شلوار... کفش مهمونی مردونه...کفش ضمخت ضایع زنونه...

 

حال فهمیدید چرا لباسای من قابل قبول نبودن؟...

نظرات 5 + ارسال نظر
آرزو مامان آرش دوشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 ب.ظ http://jiluah.persianblog.ir

طناز جان سلام
خوبی؟‌ کلی خوشحال شدم عکست را دیدم :) ماشاءالله خیلی نازی و آدم احساس میکنه که خیلی وقته که میشناسدت.

موفق باشی :)

تربچه نقلی سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:26 ق.ظ

عکست خیلی زیبا

باور نکن تنهایی ات را

من در تو پنهانم، تو در من

دوست دارم
از من به من نزدیکتر تو
از تو به تو نزدیکتر من
دوست دارم لک لک

بنگری سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:54 ق.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام طناز جان ،
از نوشته هات خوشم میاد ، یه احساس صداقت و سادگى تو نوشته هات حس میکنم . واسه همین بیشتر وقتها به وبت سر میزنم .
خیلى جالب بود عدس خوردنت ....
در همه مراحل موفق باشى ....

بلوچی سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:39 ق.ظ http://parparook.blogsky.com

سلام
مرسی از اینکه بهم سر زدین
موفق باشید و همیشه شاد

نازنین سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:41 ق.ظ

سلام جیگمل
من بد نیستم
خودت خوبی خانومک؟
اینجا که سربازخونه س :(
چقدم رو کت شلوار تاکید کردی! ۳ دفه گفتی! نکنه سه تا باید بپوشید؟ :((

بعدشم چرااااا عکس خودتو نذاشتی؟
خیلی دوست دارم ببینمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد