چوب خدا صدا داره یا نداره؟ :))


یکی از عیب ها یا شاید مزایایی که اپارتمان های لس انجلس داره این هست که توی یه قسمتی از گاراژ رو ماشین لباسشویی و خشک کن گذاشتن که مردم مجبور نباشن کلی پول بدن بیرون و یا رختاشونو رو مبل یا صندلی بندازن که خشک شه! 
خلاصه تا وقتی که منزل قبلی بودیم هیچ مشکلی نداشتیم با ۲ دلار مساله رختای چرک حل میشد اما متاسفانه به خاطر شلوغ کاری و مهمون بازی  یه جورایی از اون خونه انداختنمون بیرون.
بعد از کلی دردسر و الاخون والاخون بودن بابای عزیز دست گذاشتن رو یه خونه که یه بالکن نسبتا کوچیک داشت و دورو اطرافش سر سبز بود.
منتها این خونه عیبی که داشت این بود که ماشین خشک کنش کار نمی کرد برای همین هم مجبور شدیم که لباسها رو به روش سنتی ( انداختن لباسا روی صندلی و نرده فلزی بالکن) استفاده کنیم. میدونید که ماشا... خانواده  های ایرونی هم که همه پر جمعیت هستن و هفته دو سه بار بساط لباس شویی برقراره...
خلاصه یه مدتی گذشت دیدیم لباسا شروع میکنن سوراخ در اوردن. دو سه روزی که کشیک کشیدیم دیدیم بللللللللللله کار اقا سنجابی یه که هر روز می رفته سر وقت پیازای تو بالکن!!!
هر کاری ما کردیم که این سنجابه دست از سر کچل ما برداره نشد که نشد.
دیشب که از خونه مادر بزرگم میومدیم خونه ساعت حدودای ۲ نصفه شب بود. از ماشین که پیاده شدم احساس کردم زیر پام یه چیز نرمی هست عقب که رفتم دیدم
پامو روی جسد بی کله اقا سنجابه گذاشته بودم که ماشینی لهش کرده بود...