عشق و دوستی

بعضی از موقع ها احساس سنگینی می کنی. تو دلت پر از غصه هست. از همه اهنگایی که از ته دل دوستشون داشتی بدت می اد. از هوای بارونی که همیشه عاشقش بودی بیزار میشی. حوصله هیچ کسی رو نداری. دلت می خواد تمام نقاشیهایی رو که هنوز رنگشون خشک نشده از دلت پاک کنی.
بعضی موقعا دلت می خواد بری رو پشت بوم و از ته دل فریاد بزنی. بغض غریبی گلوتو فشار می ده.
اون موقع هست که یکی که اسمش هست دوست میاد به نجاتت. دستتو میگیره و با خودش میبرتت یه جای دور. به همون دنیای قشنگ و اید عالی که بهش می گن بهشت. بعد سرتو میزاره رو شونهش. شونه ای که اسمش ارامش هست. .و وقتی اشکات رو شونش خشک شدن احساسی می ده که بهش می گن سعادت.

راستی که خیلی لذت بخشه وقتی ادم کسی رو داشته باشه که همراهیش کنه. یکی که همیشه موقع سختی ها پناهش باشه. بهش اعتماد به نفس بده. ای کاش همه با هم یه رنگ بشن. با هم رو راست باشن. اونوقت دنیا چه بهشتی میشه.

کاش خودخواه نباشیم و برای شادی فقط کنار هم نباشیم

دوست ان باشدکه گیرد دست دوست      در پریشان حالی و درماندگی