عجب...

دیشب دوبار برام تکست زده بودی...

اولیش که احوالپرسی بود... بعدم که طبق معمول همیشه کلی جون جون کرده بودی و ادا اطوار رمانتیکی در اورده بودی ... میخوام تکستهاتو ترجمه کنم تا همیشه یادم باشه چه ادم جالبی هستی...

ترجمه تکست اول:

(سلام طناز جوووووووونحالت چطوره؟...فقط میخواستم بهت بگم که فراموشت نکردم و دلم برای لحظات قشنگی که با هم داشتیم تنگ شده...ــ)

تکست دوم:

(اگه من باعث شکسته شدن قلبت بودم خواهش میکنم منو ببخش...به جرات بگم تو دختر خیلی خیلی خوبی هستی... و من ارزو میکنم ما بتونیم هنوز دوست بمونیم...)

نمیدونستم چی بهت بگم...خیلی دلم میخواس که اونقد جرات داشتم که هر حرفی تو این مدت تو دلم مونده بود رو میریختم بیرون...بگم که نه یه بار نه دوبار بلکه چندین بار اخلاقای بدتو در نظر گرفتم و از دست حرص خوردم...بگم که نمیتونم بهت  علاقه داشته باشم...بگم که قلبمو صد بار شکوندی... متاسفانه نمیتونم...ولی فک کردم اگه این دفه هم جوابتو ندم ادم مزخرفی هستم...برا همین سلام کردم و روز خوبی برات (ارزو) کردم...همین و همین...

از یه ور میخوام ۱٪ احتمال بدم که حرفایی که زدی از ته دلت بود... از یه ور دیگه ۹۰٪ میدونم که نمیتونم بتو و حرفات  اعتماد کنم...

دلایلم هم واضحه... نمیدونم چرا این همه مدت صب کردی تا در مورد گذشته ای که ممکنه حال و اینده هم شاملش باشه حرف بزنی؟...نمیدونم تو ای که میگی از من خوشت میاد اینهمه با من غریبه هستی؟...چرا من و تو بازی درمیاری؟...نمیدونم چرا میخوای منو وادار به کاری که نمیخوام انجامش بدم بکنی؟... چرا نمیخوای باور کنی که همه چی دیگه تموم شده؟....

نمیدونم... شاید توام نمیدونی چکار داری میکنی...شاید نمیدونی از زندگیت چی میخوای...شاید هنوز اماده قبول مسعولیت یه ادم دیگه نیستی...

هرچی که هس... با و جودبکه همه در مورد منو تو میدونن..همه از من میخوان یه فرصت دوباره بهت بدم...نمیتونم...احساس خوبی در مورد ما ندارم... من در تو اون استقامتی رو که یه مرد باید داشته باشه نمیبینم...من در تو فداکاری رو نمیبینم...من تو حرفایی که میزنی عشق رو احساس نمیکنم...یه جوری هستی... انگار هم راس میگی هم دروغ...

شناختن ادمایی مث تو مصیبته...

فک نکن نفهمیدم که امشبم با یکی بیرون رفتی...پس بهتره دیگه مزاحم من نشی... باشه؟...ببین دارم خیلی محترمانه بهت توصیه میکنم که بیخیال من شی...

وگرنه یه بلایی سرت میارم که مرغای اسمون به حالت گریه کنن...