از خاک امده و به خاک بازمیگردیم....

 

 وقتی چشاشو برای اولین بار باز میکنه خیال میکنه توی دنیا چه خبره... تو دوران نوزادی همه چیز براش عجیب به نظر میاد و سعی میکنه با چشمهای باز به اطرافش خیره میشه... به دوران خردسالی که نزدیک میشه میتونه از دستها و پاهاش برای رفع کنجکاوی کمک بگیره... تو نوجونی در مورد جنس مخالف کنجکاوی میکنه... وقتی ازدواج کرد دلش میخواد بفهمه که وجود یک بچه چه تغییری توی زندگیش ایجاد میکنه... این کنجکاویها گاهی اونو به بالا و گاهی به پایین سوق میده... موقع رفتن به اون دنیا این هر علاقه ای که اونو وابسته میکنه دود میشه و به هوا میره... وقتی فوت میکنه اون وقته که بقیه مردم در موردش کنجکاو میشن...

نظرات 1 + ارسال نظر
شری سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:55 ق.ظ http://www.baghekhial.persianblog.com

سلام
نتیجه می گیریم انسان در هر لحظه در حال یادگیری و تلاش ...

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار بنام من دیوانه زدند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد